Sunday, October 29, 2006

اي كه دستات سهمه دستامه


گفته بودند : بشکن !

اما اعتنایی نکرده بودم ....

لرزش صدایت ، گلایه هایت ، حرفهای نگفته ات ...

تکانم داد !

گفتم : دیگر رفیق نیست !

اما اینبار حرفه دلم بـا حرفه زبانم یکی نبود !

به خاطره تــــو !

به حرمت تمام روزها و شب های یادگاریمان ، به حرمت واژه رفیق ، به حرمت حرفهایت .....!

گفتی : بشکن !

بـاشد رفـیـق !

این بار غــرورم را بـا تمام غــرور خودم ، خــرد می کنم ..

و می گویم مــن مغــرورتــریـن ، ســربــزیــرتــریــن پانی شهـرم !!!

Tuesday, October 24, 2006

تقديم به او ... همنفس دور از من ...



ماهی هر جایی که باشه
همیشه تو دل دریاست ،
پر زدن رویای اون نیست
چون که دریا اوج رویاست ؛
ماهی حتی توی طوفان
اگه از دریا جدا شه
بخوره تنش به صخره
پولکاش جدا جدا شه ،
غمی تو دلش نمی ره
روی ساحل می نشینه
تا بازم یه موج دیگه
از دل دریا ببینه ؛
دل دریا قدر دریاس
نفساش زنده و برجاس ،
ماهی ساحل رسیده
تشنه ی دعای دریاس ؛
آره ؛ اینم امتحان ِ
آره ؛ رسم روزگار ِ
واس ِ دریا کار نداره
صبر ِ و برد ِدوباره ؛
می شینم تو هر ترانه
همدل و همراه دریا
جای ماهیش پُر نمی شه
ولی من ماهی ِ دریام ...


رهّام – پرواز ماهی

Wednesday, October 18, 2006

تو کجایی تا ببینی لحظه هام بی تومیمیرن



درود بر روزگاری که بی هیچ سلام و سوالی بر سادگی من خیمه گاهی ساختی پر از بوی درود!

پر درد غریبی. درود بر خنجری که بر دلم نشاندی و زخمی زدی به عمق عشقی که برایت

از آن سایبان آرامش ساختم بی هیچ خواهشی . درود بر کاشانه ای که از آن ویرانه ای

ساختی و من آن را سرایی دیدم پر از نگاه پاک با تو بودن و همیشه ماندن . کجا رفتی آرامش

سنگین نبض خیانت کجا رفتی؟ هیچ گاه ندانستی چرا به جای آن همه درود بی پاسخ بر تو

امروز نغمه ام بدرود است و بس

. آن همه رویای محال که برایم ساختی پر بود از سرمای خیال . با تو بودن محالی

بود و بس. از همان روز که تو رفتی گیجگاه لحظه ها هر طپشش حسرت است و باز هرم

نفسهای بی همدم.چرا ؟ چرا دردهایم را ندیدی ؟ مگر روزی که به جای دیوار های سپید

کاشانه ات تنها جای انگشتانی یخ بسته و خالی از عشق را بر کنگره سیاه لحظه هایت دیدم

باز هم نگفتم درود؟

مگر وقتی به جای آن همه دریای مرهمی که از چشمان رویاییت برایم ساختی تنها ساحل

غمش را به من هدیه دادی نگفتم درود ؟ امروز چراو به چه جرم محکوم به فراقت هستم؟

آیا آوای تک یاخته های قلب پر دردم را از نگاهم نمیخوانی؟بی تو از دست میروم ولی

میروم میروم تا تو چتر آرزوهایت را بر حریمی دگر بگشایی شاید شاید که اینبار وفادارت

جفایت نبین

بوی هوس را از تک یاخته های تن نابالغ شکوفه های گیلاس میشنوم . بوی یاس ‌و شمیم

سپیده و روزمرگی و شبانگی همیشگی و بدینسان قصلها میگذرند بی هیچ جنبشی.

از پشت قله های رفیع شکستگی نمیتوان ثانیه های بودن را باور کرد وقتی هر لحظه

از شبها و روزهای درهم و سیاهم بوی تعفن سبزینه گذشتن میدهد بی آنکه حتی برای

یک دم زیسته باشم بی حسرت و بی حس مرگ .

آرزوها را به دست زورقی دادم که در میانه راه در پی چشمانی وحشی مقصود را گم کرد

و بهار آرزوهایم بوی خزان و مرگ سیاه رویا گرفت . موجها صخره های انتظار را میشکست

بی آنکه در پس آنهمه تلاطم در هوای رویاهایم پرنده ای پر باز کند و تن به آسمان عشق دهد

تا باور کنم پس از آنهمه اندوه سهم من وصالیست عاشقانه

سلولهای نفرین را در دفینه قلب ترک خورده ام دفن کردم تا مباد آه سینه سوزم جغد شوم

ناکامی را به آسمان خوشبختیت پرواز دهد .

عاشقانه ها را از بر کردم و تو را گم کردم . جرقه های تاریکی را در پس چشمان بیتابت

میدیدم بدون آنکه حتی یک لحظه به شفافیت صداقت عشق شک کنم .

وفا نیست مرگ است وقتی تمامی لحظاتم پس از آنهمه سؤال و شاید و اما در پس خود بینی

هزار توی دستانت هر لحظه شاهد فروریختگیم بود بی آنکه حتی حس کنی تویی بانی تمامی

آزارم تمامی حسرت و اندوه و آرزوهای محالم .

من و تو تمامی ثانیه های از هم پاشیدن کلبه خوشبختی را میدیدیم و میشنیدیم و من به

هوای چشمان رویای عشقت و تو در هوای غروری لجام گسیخته چشمانمان را رو به

تمام این وحشیانه ها بستیم . زمانی به خود آمدیم که نفسهای آخر را زیر آوار آنهمه سیاهی

بسان تندیس شوم گسستن در دفتر آرزوهایمان حک میکردیم بی هیچ نرمشی و گذشتی.

من بی تو در ترانه ظلمت روانه هجوم خستگیها و تنهایی های مدام شدم . سرچشمه عشقم

آن نیاز فروریخته در فرهیختگی احساس در فراسوی بغض دستان شراره های مهرم پوسید

و من به مرگ بی تو تن دادم تا بدانم و فریاد زنم عاشقانه میمیرم

(in matno yeki az doostam baraye man email karde bood khoondamesh az bas ke ghashang bood gozashtam inja omidvaram lezat bebarid)


Monday, October 16, 2006

dastam ra to begir


delam gereft ey ham nafas param shekast to in ghafas
to in ghobar to in sokoot che bi sedaaaa nafas nafas
emshab roo moode kheyly badiam ro oon sag sagie nemidoonam cheme vali har chi hast delam mikhad tanha basham delam mikhad bi ehsas basham delam mikhad asheghetanhaee nabasham delam mikhad baroon doone doone nabare delam mikhad azado rahabasham ta bad mano ba khodesh bebare va.. va... va.. delam mikhad ghatreye barani basham ta be darya beresam oghianose marg ,abe siah, abie bozorg, ......,ya ghatele bi rahm.
man mikham pishe to basham nazanin baram doa kon vase oomadanam khoda khoda kon dele tangam dige tabe entezar nadare boro dast be damane khoda sho daryaha rahmi nadaran beyne ma fasele mizaran daran az faselehamoon vase man ghafas misazan midoonam cheshm be rahi midooni taghat nadari akhe har shab to khabam to bahami boro pishe khoda ke maro be ham beresoone akhe tak arezoom hamine ke biam be ......

Wednesday, October 11, 2006

تقدیم به : آنکه یادش دلم را قربانی طوفان خاطرش میکند!



emrooz mikham beshinam bahatoon sohbat konam az delam begam mikham begam mikham begam az eshgh o az asheghi .... az shooo ro hal..... az safa o ba ham boodan .......... va az hastio az nisti.... rastesh vazheha ro delam dare sangini mikone yan kolan ghalbam sangin shod nemidoonam in vazhe han ke enghadr sangin shodan ya ghame tanhaeeie mane ke rooz be rooz dare bishta rishe mikone to ghalbe kochikam nemidoonam har chi hast dare be tamame vojoodam tasalot peida mikone dare mesle khore zare zare vojoodamo be khakestar tabdil mikone ama ... ama ..ama va ama kodamin rood ast ke mano be daryaye eshgh beresanad???......kodamin setare hast ke rahe oghianoose marg ra be man neshan dahad???....... va kodamin dast ast ke mara be sooye khish va hastie kamel keshanad ?????????va kodamin .....

Wednesday, October 04, 2006

I need him


Where do I Begin?

To Tell the story of how great a Love can be

The sweet Love story that is older than the sea

The simple truth about the love he brings to me

Where do I Start?

With his first hello

He gave new meaning to this empty world of mine

There's never be another Love, another time

He came into my life and made the living fine

He fills my Heart ...

He fills my Heart With very special things

With Angles songs, with wild Imaginings

He fills my soul with so much Love

That anywhere I go, I'm never lonely

With his around, Who could be Lonely

I reach for his hands It's always there

How lone that is last

Can love be measured by the hours in a day

I have no answers now But this much I can say

I know I'll need him till the stars all burn away

And he'll be there

Tuesday, October 03, 2006

يادش بخيرررر


دلمخيلـــــــــــي تنگه چند ساعتي بيشتر نيست كه تصميمتو گرفتي

چند ساعتي مي شه كه از همه كس و همه چيز نا اميدم

از اينكه دوباره صداتو بشنوم از اين كه بتونم بغلت كنم از اين كه حس كنم با مني

مال من

براي من

خستم از اين بي كسي خودم

انگار همه كسم بودي و حالا تنهاي تنهام

بي كس بي كس

موندم

ديگه دلداري دادن دوستام فايده نداره فقط اشك كه مي باره

شروعش انگار همين ديروز بود

يه سه شنبه پر از درد پر از ناراحتي

كلمه ها قاطي شده بود. من و تو مونده بوديم بين تو و شما!!

يادمه يه روز ابري بود درست همون موقع كه چشام ابري شد

رگبار مي زد

يه بارون تند

يه دخترآروم بي صدا اشكاشو مي ريخت

چه ساده روزا بين منو تو گذشت

عاشق شديم

دل و داديمو دلي رو گرفتيم

ياد روزاي خستگيمون بخير اشكايي كه تو دوري مي ريختيم

تو اون ور ونم اين ور

چه ديوونه بازيا كه به خاطر يه حرف ساده نمي كرديم

همون روز كه افتخار مي كني با غرور رو زمين راه مي ري و نفس مي كشي كه من تو رو دارم و بس

همون روز كه حس مي كني با بودن عشقت ديگه غصه اي نيست

همون روز

گرد باد جدايي از راه مي رسه هيچ كسي نيست كه بغلش كنم سرمو رو شونش بزارمو بعد اشك بريزم

مثل هميشه منم

يه بالش كه هميشه جاي شونه هاتو برام پر مي كنه

حالا ديگه منم

يه جلد قرآن (با جلد ابي كه دوست داري)

تسبيح

حافظ

و يه كوه از دستمال كاغذي

برگرد و اين جوري تنهام نزار

نمي خوام بگم دوست دارم چون بهت نياز دارم ولي

بهت نياز دارم چون دوستت دارم

بي نهايت